• وبلاگ : ياغي
  • يادداشت : آن زمان كه من شاعر ميشدم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 6 عمومي
  • آموزش پیرایش مردانه اورجینال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     

    متاسفانه بچه هاي دانشگاه ما يا كلاس ما اصلا عرضه نداشتند و تنها كسي كه مقابل اين آدم وايساد من بودم كه ضربه اش رو هم خوردن؛خب از قديم گفتن يه دست صدا نداره
    بعدش هم دانشگاه ما متاسفانه يا خوشبختانه اصلا سياسي نبود. يادمه حتي براي انتخابات كه همه جا شور انتخاباتي بود و بچه ها پوسترهاي نامزدهاي موردعلاقه خودشونو تو دانشگاه پخش مي كردند با مخالفت رئيس دانشگاه روبرو شدن و رئيس دانشگاه دستور داد همه پوسترها رو جمع كنن و گفت هيچ كي حق تبليغ نداره

    .

    .

    راستي ببخشيد جوابتونو دير دادم مي خواستم از طريق پاسخ مدير وبلاگ جوابتونو بدم اما متاسفانه بلد نبودم