دیشب یهو هوس کردیم بریم شاه عبدالعظیم خیلی با صفا بود ، خصوص که حیاط حرم را تازه شسته بودند و یک لحظه من برد شاه چراغ واقعا قصر با شکوهی است این حرم آینه کاری ، لوسترهای بزرگ ، سقف های بلند ..... خلاصه بعد از زیارت نه چندان طولانی ، به دلیل اینکه شب به نیمه رسیده بود و می خواستند در های حرم را ببندند ، از حرم خارج شدیم . اکثر مغازه های بازار نیز بسته شده بود . مردی که موقع آمدنمان در کنجی نشسته بود و نی می زد ، دیگه نبود و چقدر غریب نی میزد انگار نه انگار که شب تولد بود و شب اول ماه رجب ! اما یه پسرک فال فروشی بود که اصرار به خرید فال می کرد ما هم اندازه نفراتمون ازش فال خریدیم یه موقع آدم دوست داره سر خودشو گول بماله !!!! اما وقتی سوار ماشین شدیم که بریم ، دور میدان روبرو حرم که تقریبا مثل یه پارک کوچیکه یک عالمه کارتن خواب دیدم که فارغ از هر چیزی حتی گربه ای که کنارشون راه می رفت خوابیده بودند ! البته تک توک مسافرانی که برای تعطیلات به تهران آمده بودند نیز بساط کمپشون را پهن کرده بودند ! .....
یاغی منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم