سفارش تبلیغ
صبا ویژن
چوب معلم گل است (2) - یاغی
  •   چوب معلم گل است (2)
  •            خوب کجا بودیم ؟ آهان یادم افتاد ! آره خلاصه تا دوست من مقاله های
               ما 2 تا رو برد یهو استاد گفت که این تحقیق ها که مال اون بچه پرو و
              دوستشه ، آنی اسم ما 2 تا رو هم توی حذف شدگان نوشت ! ولی
    مال دوستم رو گرفت ! دوستم گفت استاد من هم اندازه این 2 نفر
    اومدم سر کلاس ( آره میدونم اینجا خیلی مرام گذاشت ) ولی استاد
    بهش گفته که برو بیرون تا اسم تو هم توی حذف شدگان ننوشتم !!!
    خلاصه وقتی دوستم میاد بیرون خیلی از بچه ها هم که مثل ما دو در
    بازی کرده بودند و دو دل بودند برند مقاله هاشون رو بدند به استاد ،دیگه
    خیالشون راحت میشه و میرند مقاله هاشون رو میدند به استاد و به
    استاد میگند استاد ما از صبح می خواستیم تحقیق هامون رو بیاریم از
    برخورد صبح تون با بچه ها ترسیدیم و نیومدیم که جناب استاد میخنده و
    میگه صبح عصبانی بودم !!! بعد که بچه ها اومدند به من گفتند، بد لجم
    گرفت میدونستم سابقه حذف کردن بچه ها رو نداره ولی گفتم صبح
    عصبانی بوده چرا بعدا که دوستم مقاله ها رو برده نگرفته و اسم ما رو
    تازه یادش افتاده نوشته ؟ بعد به دوستم گفتم این استاد بازی کردن رو
    انگار خیلی دوست داره بیا ما هم باهاش بازی کنیم و القصه رفتیم توی
    اتاق رئیس گروه و داستان رو گفتیم ایشون هم گفت یه نامه بنویسید و
    اگر اسمتون توی حذفیات بود بدید منشی گروه تا رسما رسیدگی بشه !
    چون ایشون بدون حضور و غیاب اسم بعضی ها رو نوشته بودند و اسم
    ما رو بلد نبودند و از روی تحقیق ها اسممون رو نوشته بودند !!!!!!!!!!!
    خدا رو شکر روزی که امتحان اول رو داشتیم دیدیم اسممون جزو
    حذف شدگان توی درس این استاد نیست ! وقتی این طوری دیدم
    رفتم پیش رئیس گروه و گفتم مشکلمون حل شده و ازشون تشکر
    کردم و گفتم بی زحمت نامه رو پاره کنید ...............................
    تا اینکه روز امتحان این استاد رسید و قتی امتحان تموم شد ایشون
    داشتند میرفتند توی اتاقشون و یه گله دانشجو هم پشتش بود که
    میگفتند استاد بعضی سوالها سخت بود و این جور حرفها ..........
    از شانس بد ، ما هم وایساده بودیم توی سالن هیئت علمی که
    یهو ایشون چشمش که به ما خورد گفت هر کی تحقیقش رو
    نیاورده باشه برگش تصحیح نمیشه ! حتی تا اون روز هم بچه ها
    داشتند به استاد تحقیق هاشون رو میدادند و این حضرت استاد هم با
    لبخند ازشون میگرفتند !!! اما من و دوستم ندادیم مقاله هامون رو
    گفتیم نمیدیم ببینیم چی کار میکنه ( البته یه مقداری هم ترسیدیم
    گفتیم دوباره بدیم حال عصب یهو میگیره و برگه های امتحانی رو پاره
    میکنه ) حالا فردا معلوم میشه !!!
    پ.ن. استاد اگه لج کرده باشه ما موندیم این ترم چه شکلی بریم
    سر کلاسش ؟!
    پ.ن. من تا حد نمره 25 براش نوشتم ببینیم حالا چند میشیم ؟

    پ.ن. ای کاش آدمها کودکی وجودشون رو یه موقع هایی کنترل کنند



  • نویسنده: یاغی(جمعه 86/11/19 ساعت 5:56 عصر)

  • نظرات دیگران ( )


  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • یک بوم و دو هوا
    اشک ها و لبخند ها
    آثار دموکراسی و دیکتاتوری حتی در بازی فوتبال !!!
    یه کلوم حرف حساب
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 417425
    بازدید امروز : 43
    بازدید دیروز : 31
  •   مطالب بایگانی شده

  • از افسانه تا واقعیت
    تابستان 1388
    پاییز 1388

  •   درباره من

  • چوب معلم گل است (2) - یاغی
    یاغی
    منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

  •   لوگوی وبلاگ من

  • چوب معلم گل است (2) - یاغی

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • رند
    حاج حشمت
    خط بارون
    نم نم بارون...
    راهنما
    کویر سبز
    نون والقلم
    ضحی
    مجله خبری متین نیوز
    طالب یار
    مسافر
    فرزند شهید
    نوشته های خط خطی...!!!
    کوثر
    وصله
    بوی باران ( حسرت سابق )
    از زندگی
    روزنوشته های من

    آدم ساده
    سپهران
    مریم
    بیدل

  •  لوگوی دوستان من























  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی