چند روز عمه و شوهر عمه عزیزم رفتند مسافرت و بچه هاشون
رو سپردند به خانواده ما و خلاصه بنده که تا دیروز دنبال تاکسی
و اتوبوس و ... میدویدم حالا هی باید راه خونه خودمون و خونه اونها
رو هم هی بدوم . روز اول چشم تون روز بد نبینه شب خواستم بخوابم
از یه طرف بوی گند گربه مرده جورابهای سکتبال پسر عمه ام مگه
میزاشت بخوابم بعد که تقریبا به این بو عادت کردم احساس کردم یا
داره زلزله میاد یا من رفتم روی ویبره ! همسایه شون از این آهنگ
دیپس دیپسی ها هست گذاشته بود اونم از نوع گوش کر کنش ....
صبح بلند شدم برم بیرون مثل آدمهای مالیخولیایی شده بودم اما خدا
رو شکر فعلا عادت کردم این چند روز هم برای این آپ نکردم و فکر کنم
چند روز دیگه هم برای همین آپ نکنم . زیاد عادت ندارم پشت رایانه ای
جز رایانه خودم بشینم شاید بخاطر عدم ورشکستگی دیگرانه چون زمان
زیادی توی اینتر نتم .
پ.ن . امروز هم نوبت من هست که برم آخ که چه حال میده ریاست
البته من از نوع دموکراتش هستم ها
پ.ن . امروز عجله دارم برای رفتن خونه عمه خانم برای همین نمیتون از
شکلک ها که دوستان خوب نوشته هام هستند استفاده کنم .
نظرات دیگران ( ) |