روزهای داغ امتحانات داره نزدیک میشه و دوباره
دم انتشاراتی دانشکده سر و صدای ناراضی
دانشجوها به هوا رفته ! من موندم چرا انتشارات
دانشکده این موقع کندتر از هر روز دیگه میشه و...
توی این روزها چه جزوه بنویسی چه جزوه بخواهی
بگیری ، باید دم انتشارات در انتظار بایستی !!!
اگه جزوه بنویسی باید معطل بچه ها باشی تا از روی
جزوه ات کپی کنند اگر هم جزوه ننویسی که تکلیفت
معلومه از آویزون شدن به این و اون برای گرفتن جزوه
تا وایسادن توی صف ماشاالله بلند انتشاراتی دانشکده
این ترم با بچه ها ی اکیپ تصمیم گرفتیم تقسیم کنیم که
چه جزوه هایی رو بنویسیم و چه جزوه هایی را از بچه ها
بگیریم اما طبق سالهای گذشته بنده بیشتر در این زمینه
زحمت کشیدم بین بچه های اکیپ دوستان .میگند لطف
مکرر شود حق مسلم ! یادمه یه بار برای یکی از بچه ها
اکیپ انقدر جزوه اوردم که کیفم توی اتوبوس پاره شد !!!
من اون جزوه ایی که قرار بود از یکی از همکلاسی های
دانشکده بگیرم، رو گرفتم و کپی به اندازه کافی کردم و
بهشون دادم ولی ما بقی دوستان وظیفه شون را به
درستی من انجام ندادند و دوباره من ( و البته یکی دیگه
از بچه های اکیپ البته نه به اندازه من ) شدم گوشت
قربونی !!! ( چون در این زمینه از همه استرسی ترم )
چی کار کنیم دیگه خراب رفیقیم !!!
پ.ن. توی هفته امسال قرعه من شد یکشنبه !به قول
فرهاد : ظهر یکشنبه من جدول نیمه تموم ، همه
خونه هاش سیاه ، روی خونه جغد شوم !
پ.ن. چند روزه صدام رفته و دلم براش تنگ شده!
پ.ن. نمیدونم چرا وبلاگم این جوری هنگ کرده ؟
نظرات دیگران ( ) |