دیروز با بر و بچز دوستان رفتیم یه جای خوش آب و هوای دیارمون ، آخ که چقدر حال داد به خصوص که با دوستانی بری بیرون که حدود 18 ساله با هم رفقید . 2 تا گروه شدیم که خونه هامون به هم نزدیک بود و یه جا با هم قرار گذاشتیم که از اونجا دسته جمعی رفتیم به محل مورد نظر . البته یکی از فامیلهای دوستان هم اومده بود که ما قبلا عکسش رو توی گوشی دوستمون دیده بودیم و اون هم مسیرش با مسیر ما بود و رفتیم بهش گفتیم شما فلانی هستید ؟ بی چاره هاج و واج مونده بود اینا کی هستند که ما سریع آشناییتمون رو گفتیم . اونجا هم که رفتید جاتون خالی گفتیم و خندیدیم و انقدر تنقلات خوردیم که دیگه نمیتونستیم تکون بخوریم . نفهمیدیم چه شکلی غروب شد و بند و بساطمون رو جمع کردیم برگشتیم . پ.ن. جوانی کجایی که یادت بخیر ، این رو تو نگاه افراد پیری میدیدم که از کنار ما میگذشتن .
یاغی منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم
منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور
منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور
نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم