یاغی - یاغی
  •   اعتراض
  • چند وقت پیش ها یه بولوتوس گرفتم بنام اعتراض ! چند ساعت پیش
    داشتم با گوشیم ور میرفتم دوباره این بولوتوس اعتراض رو شنیدم !
    گفتم بد نیست بزارمش توی وبلاگم !
    فکر کنم قسمتی از دیالوگ فیلم اعتراض باشه (با موسیقی متن
    دل انگیزش که متاسفانه نتونستم بزارم روی متن) :
    ما کاری به حکم نداریم ، حکم روی کاغذ مال محکمه است ، اصلیت
    حکم مال خداست ، که مأمنش ریخته و گلریزون میکنیم واسه کسی
    که آزاد میشه از این چاردیواری ، که همه دنیا چاردیواریه ، قدم مرتضی
    علی ، یه مرد که واسه شرف و ناموسش دوازده سال رو کشیده ،
    وجدانش بالاتر از این پولهاست که روی کاغذه
    سلامتی 3 تن ، ناموس و رفیق و وطن
    سلامتی 3 کس ، زندونی و سرباز و بی کس
    سلامتی باغبونی که زمستونشو از بهار بیشتر دوست داره
    سلامتی آزادی ، سلامتی زندونی های بی ملاقاتی ..........
    پ.ن. گفتم بگم که فکر نکنید من تا این موقع بیدار موندم تا از
    اینترنت رایگان نیه شب استفاده کنم ! باید بگم که این درس و
    کتاب رو توی سر و مغزم میزدم که گفتم یه گریزی بزنم به دنیای
    مجازی !

  • نویسنده: یاغی(دوشنبه 86/10/17 ساعت 2:6 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   تیک های دوستان اکیپ دانشگاهی من
  • حتما همه دوستانی که دانشگاه رفتند و میرند توی یه اکیپی هستند
    که با بر و بچ راحتترند و مثلا دوستان گلستان و گرمابه اند و ..........
    اونایی هم که نرفتند دانشکده حتما با یه گروه از دوستانشون راحتترند
    القصه حالا من امروز نشسته بودم یهو از سر بیکاری یاد این دوستان
    و کاراشون افتادم خنده ام گرفت گفتم توی وب بنویسم البته شاید
    برای شما خنده دار نباشه چون باید این تیک ها را با قیافه هاشون
    دید !!!!!!!!!! به ترتیب سن شروع میکنم به گفتن تیک ها شون :
    این دوست من مثل یه رباته البته برای اومدن به دانشگاه نه اما
    برای رفتن از دانشگاه حتی دوست نداره یک لحظه رو از دست بده
    و وای از اون روزی که این لحظات گران قدر رو از دست بده میشه
    مثل مرغ پر کنده ! اگه بهش بگیم وایسا دانشگاه فیلم داره ، وایسا
    تحصن رو تماشا کنیم ، بیا بریم سینما و ....  میگه نچ اگه هم وایسه
    همش غر میزنه ! همین چند روز پیش رفتیم اداره پست برای یه کار
    دانشگاهی اما انقدر به من گفت زود باش زود باش که من روی 2 تا
    پاکت نامه اشتباه نوشتم برای پاکت نامه اولی روم شد برم یکی دیگه بگیرم
    اما برای دومی دیگه روم نشد لاک گرفتم !!!!!!!!!!!!!!!!
    دوست دوم بر عکس اولی دل گنده دل گنده ! اگه باهاش قرار بزاری محاله
    سر ساعت برسه حداقل یک ساعتی الافی ! هر وقت توی دانشگاه پیداش
    نمیکنی صد در صد توی توالته البته گلاب به روتون ! ما شک کردیم یه چند
    دفعه خواستیم به خانواده اش اطلاع بدیم بعدش فهمیدیم نه بابا این کاره
    نیست ! تیک داره دیگه !!!!!!!!!!!!!!!!!! ولی وای از اون روزی که جنس مخالف
    ازش تقاضایی کنه پدر همه ما رو در میاره تا کار اونو انجام بده !!!!!!!!!!!
    بعدش خودمم که من که نمی تونم تیکم رو بگم باید اونا بگن البته یکیشون
    تقریبا نیمه حرفه ای توی وبلاگ نویسی و یکیشون هم آماتور و یکیشون هم
    فقط فکر کنم برای یافتن تحقیق آخر ترم بره توی اینترنت !!!!!!!!!!!!!!!!!!
    اما آخرین دوست اکیپ ، برابر با توهم فانتزی ! مثلا بهش بگیم بیا فلان جا
    اگه خارج از دیارمون باشه میگه من خارج از دیار هستم ( من اسم دیارمون رو
    نمیگم خدای نکرده تبلیغات نشه ! ) حالا این کلمه راحتتر یا اینکه بگه کجاست؟
    و حس کنجکاوی توی آدم راه نندازه ! ؟ چند وقت پیش عضو یه گروهی با هم
    شدیم من بهش گفتم آقا اینا به خط فکری ما نمیخورند اما هر چی من گفتم
    اون قبول نکرد حالا که رفتیم توی گروه و جد و آبادمون رو فهمیدن میگه نه این
    گروه خوب نیست بیا بریم بیرون ؟! بعد جاهای خوب که میره دریغ از یه زنگ
    به من، میره تنها خوری !!!!!!!!!! اول ترم میگه جزوه های تو به درد نمیخوره
    آخر ترم که میشه سراغ هر جزوه ام را که میگیرم ، میفهمم دست اونه !!!!
    حالا شاید این سوال پیش بیاد که من چرا رفتم توی این اکیپ  ؟
    خوب معلومه اولا اینا تیک ها شون همیشه که نیست دوم خوبی هاشون
    خیلی بیشتر از این حرف هاست و خیلی با مرامند و .... بعدش من یه خورده
    پیاز داغ رو زیاد کردم یه موقع اکیپ چشم نخوره به هر حال یکی از اکیپ های
    شهره دانشکده هستیم نه برگ چغندر !!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پ.ن. موقع امتحانها و یه عالم درس انبار شده شاید البته شاید این چند
    وقت رو دیر به دیر آپ کنم .


  • نویسنده: یاغی(شنبه 86/10/8 ساعت 7:7 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   بالای شهر ، پایین شهر !!!
  • نمیدونم چرا توی دیار ما اسم کوچه ها از بالای شهر تا پایین شهر
    انقدر متفاوت میشه ؟! مگه از بالا تا پایین بدون ترافیک 1 ساعت بیشتر
    راهه اما اسمها فرسنگها از هم دوره ؟!
    توی کوچه های بالا شهر که نگاه کنی کمتر اسم شهید پشت اسم
    کوچه میبینی و اکثرا اسمهای گل و بلبل اند که کوچه را معرفی میکنند
    مثل یاس و ناز و نارون و ......
    اما وقتی میای پایین تر میخوری به اسمهای مثلا شهید کامران .... و یا
    شهید ساسان ... اما وقتی خیلی میای پایین تر میخوری به اسمهای
    شهید نجفقلی .... یا شهید تقی....
    حالا منظور من اینه که اگه اسم ناز و یاس و ... اینا قشنگه چرا نباید
    کل کوچه های شهر با این اسمها قشنگ بشه ؟! اگه هم نه اسم
    شهید مناسبه چرا همه کوچه های شهر نباید یه جوری این اسم
    همراه با شهید رو داشته باشند ؟ چرا فقط کوچه های پایین باید
    این اسم بزرگ رو به دوش بگیرند ؟ مگر نه اینکه کوچه های بالا
    زور و توانشون بیشتر ؟! چرا کوچه های نحیف و لاغر پایین باید همیشه
    بخاطر این اسم غصه دار باشند و اشک بریزند ؟!
    پ.ن. حالا خوبه فمنیستهای ایران اعتراض نکردند که چرا اسم شهید
    زن روی کوچه ها نیست ؟!
    پ.ن این شعر از سهراب هم بی ربط با متن من نیست :
                                                 نشانی
    خانه دوست کجاست ؟ در فلق بود که پرسید سوار
    آسمان مکثی کرد
    رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به شنها بخشید
    و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت
    نرسیده به درخت
    کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
    و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است
    می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ ، سر به در می آرد
    پس به سمت گل تنهایی میپیچی ،
    دو قدم مانده به گل،
    پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
    و تو را ترسی شفاف فرا می گیرد
    در صمیمیت سیال فضا ، خش خشی میشنوی
    کودکی میبینی
    رفته از کاج بلندی بالا ، جوجه بردارد از لانه نور
    و از او می پرسی
    خانه دوست کجاست ؟

  • نویسنده: یاغی(جمعه 86/9/30 ساعت 9:55 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   عشق + مسواک
  • چند وقت پیش با یکی از دوستانم بودم که یه خاطره
    از مکه رفتن پدر و مادرش تعریف کرد که من مونده
    بودم بخندم یا نخندم چون فکر میکردم اگه بخندم شاید
    این دوستم ناراحت بشه ولی خلاصه نتونستم طاقت
    بیارم و قهقهه ای بس بلند سر کشیدم البته نه خیلی
    بلند !!! حالا عرض میکنم :
    بابا این دوستم دندون مصنوعی یا به عبارت دیگه عاریه
    داره و این نوع دندون ها هم باید شستشو داده بشه
    اما بابای دوستم وقتی رفته مکه تازه یادش میفته که
    مسواکش رو نیورده و چون بابای دوستم خیلی هم در
    این زمینه حساسه در نتیجه پیش خودش میگه چی کار
    کنم چی کار نکنم که یاد مسواک مامان دوستم یا به
    عبارتی همسرش میفته و از اون استفاده میکنه مامان
    دوستم هم چند روزی از همه جا بی خبر از همون
    مسواکش که شوهرش دندونهای عاریه اش را میشسته
    استفاده میکرده تا اینکه یه روز میبینه و دیگه هیچی
    یه دعوای به پا میشه که بیا و ببین و چند روزی در مکه
    این 2 تا با هم قهر میشن و خلاصه الان هم شاید اگه
    به یادشون بیفته یه جنگی به پا میشه و مایع خنده
    این دوستم و ما بقی خانواده شون میشه !!!!!!!!!!!!!
    البته اگه بخواهیم با دید مثبت به این قضیه نگاه کنیم
    یه عشقی توش میبینیم چون به غیر از این برای یه
    آدم حساس چی باعث میشه از یه مسواک دست
    دوم استفاده کنه ؟!
    پ.ن. 5 شنبه رفته بودم با دوستانم جلسه وصله
    همون که بنر تبلیغاتیش روی وبلاگم بود چی بگم
    سرپرست این جلسه که دیر اومد سخنرانم که
    یه نیم ساعتی دیر اومد !!! قبل از جلسه هی به ما
    میگفتن سوال بنویسید تا جلسه چالشی بشه
    من هم که جو گرفته بودتم یه 2 تا سوالی نوشتم
    اما دریغ که از اون همه سوال نوشته شده فقط
    مجال خواندن یکی از اونها شد !!!!!!!!!!!!!!!!
    ولی پذیرایش هی بدک نبود این هم برای روحیه
    اونا گفتم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    پ.ن. البته گفتن سوالات را جواب داده و توی
    وبلاگ وصله میذارن اما نباید از حق گذشت برای
    اول بد نبود .


  • نویسنده: یاغی(شنبه 86/9/24 ساعت 8:41 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   مدرک قلابی؟!
  • همه ی ماها اسم مدرک تقلبی را خصوصا توی این چند سال
    اخیر خیلی شنیدیم ! البته از وقتی که خیال کردیم مدرک مهمه
    که باعث میشه مثل غربی ها پیشرفت کنیم ! و تخصص بیچاره
    را نادیده گرفتیم !!!! این چند سال باب شده بود که یه مبلغی
    افراد میدادن و مدرک لیسانسی یا هرچی دیگه را میگرفتن تا
    اینکه این کار گندش در اومد و بعد گفتن چی کار کنیم چی کار
    نکنیم تا اینکه به فکر شون این رسید که آقا بیایم یه جوری این کار
    را حالت قانونی بهش بدیم ! چه شکلی ؟ عرض میکنم :
    البته اینی که من میگم در مورد مدرک دیپلمه که من به عینه خودم
    دیدمش و دیگه نشفته ام بلکه دیده ام !!!
    مثل مدرسه هر ترم فرد مورد نظر را اسمش رو مینویسند بعد برای
    هر ترمی یه پول هنگفتی میگرند و موقع امتحان فرد میره سر جلسه
    که اگر خدایی نکرده بازرس بیاد جوابی در آستین داشته باشند !!!
    بعد فرد اسمشو مینویسه و یه مدتی هم میشینه سر جلسه و
    پا میشه میره و در اینجا کار این آموزشگاه غیر انتفاعی شروع
    میشود و معلم اون درس امتحانی وارد عمل شده و جوابها را بجای
    شاگرد مینویسد !!! تا اینجا که جای شاخ در آوردن فکر کنم نیست
    خلاصه فرد دیپلمش را میگیرد آن هم با معدل خیلی خوب !!!!!!
    حالا جالب اینجاست که امضا شخصیتهای نه چندان نا مسئولی
    را پای مدرک میبینیم که جای بسی شاخ درآوردن دارد !!!!!
    نمیدونم شاید این مسئول هم نمیدونه بیچاره !!!!!!!!!!!!
    شاید بگویید دیپلم که مهم نیست اما من میگویم برای کسی که
    میخواهد دانشگاهی مثل علمی کاربردی یا .... برود مهم است !!!
    پ.ن. البته وقتی یکی از دوستان به من میگه یه متنی از وبلاگ تو
    را یه وبلاگ دیگه کپی کرده دیگه شنیدن مطلب بالا زیاد نباید
    شگفت انگیز باشه !!!!!!!!!!!!!!!!به هر حال که متن از من هم بهتر بود کم سلیقه گی کردن این دوست وب نویسمون البته با عرض معذرت !
    پ.ن. من به وبلاگها همه دوستانی که شرمنده کرده بودند بنده
    و وبلاگم را سر زدم اما صفحه برخی از وبلاگها باز نشد تا من
    کامنت براشون بگذارم متاسفانه . این رو گفتم که از هرگونه
    دلخوری جلوگیری کرده باشم فقط همین !!!


  • نویسنده: یاغی(دوشنبه 86/9/19 ساعت 7:42 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

    <   <<   11   12   13   14   15   >>   >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • یک بوم و دو هوا
    اشک ها و لبخند ها
    آثار دموکراسی و دیکتاتوری حتی در بازی فوتبال !!!
    یه کلوم حرف حساب
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 418390
    بازدید امروز : 15
    بازدید دیروز : 19
  •   مطالب بایگانی شده

  • از افسانه تا واقعیت
    تابستان 1388
    پاییز 1388

  •   درباره من

  • یاغی - یاغی
    یاغی
    منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

  •   لوگوی وبلاگ من

  • یاغی - یاغی

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • رند
    حاج حشمت
    خط بارون
    نم نم بارون...
    راهنما
    کویر سبز
    نون والقلم
    ضحی
    مجله خبری متین نیوز
    طالب یار
    مسافر
    فرزند شهید
    نوشته های خط خطی...!!!
    کوثر
    وصله
    بوی باران ( حسرت سابق )
    از زندگی
    روزنوشته های من

    آدم ساده
    سپهران
    مریم
    بیدل

  •  لوگوی دوستان من























  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی