میخوام حکایت سرویس اداره رو که من یه موقعی باهاش میرفتم اداره بازگو کنم :
ما یه راننده سرویس داشتیم که هر وقت پشت رول ( فرمان ) می شست فکر
می کرد توی پیست اتومبیل رانی با شوماخر داره مسابقه میده ! کارمندای سرویس
ما هم ، همه خواب بودند به غیر از 3 نفر ! اونایی که خواب بودند که اصلا متوجه
نمیشدند این آقای راننده به چه وضعی داره رانندگی میکنه . اونایی که خوابشون
سبکتر بود با ترمزهای ناگهانی راننده از خواب می پریدند و بدون هیچ اعتراضی
دوباره به خواب میرفتند . میموند اون سه نفری که بیدار بودند که یکیشون هم من
بودم . من که جرات اعتراض نداشتم چون میترسیدم اگه راننده چیزی بهم نگه ، اون
آدم هایی که خوابند بیدار بشوند و بگند چرا انقدر سر و صدا میکنی و ....
یکی دیگه از همکارها هم ، از اول که سوار میشد هنس فری تو گوشش میزاشت
تا اداره .می موند نفر سوم ، که یه روزی وقتی رسیدیم اداره به راننده
اعتراض کرد و برعکس خیلی وقت ها چند نفری هم پشت نفر سوم
وایسادند وراننده گفت باشه ولی از فردا نه تنها خوب رانندگی نکرد که هیچ ،
رانندگی اش هم بدتر شد !!!
پ.ن. مشت نمونه خروار هست
نظرات دیگران ( ) |