سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از افسانه تا واقعیت - یاغی
  •   نیمه درد دل خودمونی
  • من نمیدونم چرا این دانشکده ما قبل از امتحان ترم انتخاب واحد کرد ؟
    امروز هم هنوز یه عالمه از نمره ها نیومده ، مراسم واقعا دل انگیز
    حذف و اضافه بود ! من نمیدونم اینا چه فکری میکنند ؟ آخه این شد
    برنامه ریزی ؟ این ترم که دیگه نوبره ما با تموم اساتید هیئت علمی 3 تا
    کم ، کلاس داریم و تنها یه کلاس استاد مدعو داریم  این یعنی فکر نمره
    اضافه ای که استاد میده برای حفظ موقعیت  خودش در دانشکده  پر !
    در نتیجه این ترم بنده برای هر کلاسی تحقیق دارم ، البته جدیدا مد شده
    اساتید میگند فعالیت ! ترجمه ، تلخیص ، تطبیق و... تازه امروز با زرنگی
    یه درسی که استاد محترم دانشجو رو میورد روی سکو مثل بچه ابتدایی ها
    ازش درس میپرسید حذف کردیم و با یه استاد دیگه که تقریبا معقول تره
    گرفتیم . چند روزه دانشکده باز شده ؟ ما از صبح میریم دانشکده (به قول یکی
    از بچه های اکیپ ،حال و روزمون شده مثل اسب آبی ! ) شب میایم خونه
    در نتیجه جنازه ای بیش نیستم برای همین نتونستم به موقع آپ کنم
    حالا یه چیز دیگه هم مد شده اساتید محترم ایمیلشون رو میدن برای
    مشاوره و میگند جزوه کلاس هم برید توی وبلاگمون ازش پرینت بگیرید !!!
    یکی از اساتید که دیگه عنده تریپ استادیه ، 1000 صفحه گذاشته برای
    میان ترم و برای پایان ترم جزوه ای که باید بریم تویه سایتش پرینت بگیریم
    نمیدونم چی کار کنم به هر حال هر کی وقت اضافی داره ما خریداریم
    تازه هنوز تحقیق درس تکنیک ام هم از اون ترم مونده اونم چی 3 تا تحقیق
    تا وسط اسفند هم بیشتر وقت ندارم .
    این آموزش هم از یه طرف ما رو پیر کرد از ساعت هشت و نیم تا یه کم
    مونده به 12 کار میکنه بعد بودو به بهونه ناهار از یه کم مونده به 12 تا
    یه خورده بیشتر از یک و نیم میبنده از اون طرف هم یه رب به سه به
    بهونه اینکه ساعت 3 کار رو تعطیل میکنه ! هیچ فریاد رسی هم نیست !
    بد شانسی ما یه درس 2 واحدی میخواستیم نبود 3 واحدی گرفتیم در
    نتیجه 1 واحد بیشتر از همه بچه ها پاس میکنیم آخرش هم توی مدرک
    این واحد اضافی رو پاک میکنند ! خیلی از اتفاق های دیگه هم افتاده
    که دارم از خستگی قش میکنم و توان نوشتن ندارم ولی به هر حال من
    خودمو هنوز بدشانس تلقی نمیکنم ( برم یه آیینه گیر بیارم و یه 1000 باری
    این جمله آخر رو تکرار کنم بلکه یه فرجی بشه )



  • نویسنده: یاغی(دوشنبه 86/11/29 ساعت 9:46 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   عمو زنجیر باف
  •               عمو زنجیر باف
                  نخیر         

               زنجیر من رو بافتی ؟
               نخیر            
              پشت کوه انداختی ؟
              نخیر            
            بابا اومده چی چی اورده ؟
           هسته اورده ( هسته گردو ، هسته بادوم ....)
           با صدای چی ؟    
          بع بع  بع بع ....................



  • نویسنده: یاغی(دوشنبه 86/11/22 ساعت 11:3 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چوب معلم گل است (2)
  •            خوب کجا بودیم ؟ آهان یادم افتاد ! آره خلاصه تا دوست من مقاله های
               ما 2 تا رو برد یهو استاد گفت که این تحقیق ها که مال اون بچه پرو و
              دوستشه ، آنی اسم ما 2 تا رو هم توی حذف شدگان نوشت ! ولی
    مال دوستم رو گرفت ! دوستم گفت استاد من هم اندازه این 2 نفر
    اومدم سر کلاس ( آره میدونم اینجا خیلی مرام گذاشت ) ولی استاد
    بهش گفته که برو بیرون تا اسم تو هم توی حذف شدگان ننوشتم !!!
    خلاصه وقتی دوستم میاد بیرون خیلی از بچه ها هم که مثل ما دو در
    بازی کرده بودند و دو دل بودند برند مقاله هاشون رو بدند به استاد ،دیگه
    خیالشون راحت میشه و میرند مقاله هاشون رو میدند به استاد و به
    استاد میگند استاد ما از صبح می خواستیم تحقیق هامون رو بیاریم از
    برخورد صبح تون با بچه ها ترسیدیم و نیومدیم که جناب استاد میخنده و
    میگه صبح عصبانی بودم !!! بعد که بچه ها اومدند به من گفتند، بد لجم
    گرفت میدونستم سابقه حذف کردن بچه ها رو نداره ولی گفتم صبح
    عصبانی بوده چرا بعدا که دوستم مقاله ها رو برده نگرفته و اسم ما رو
    تازه یادش افتاده نوشته ؟ بعد به دوستم گفتم این استاد بازی کردن رو
    انگار خیلی دوست داره بیا ما هم باهاش بازی کنیم و القصه رفتیم توی
    اتاق رئیس گروه و داستان رو گفتیم ایشون هم گفت یه نامه بنویسید و
    اگر اسمتون توی حذفیات بود بدید منشی گروه تا رسما رسیدگی بشه !
    چون ایشون بدون حضور و غیاب اسم بعضی ها رو نوشته بودند و اسم
    ما رو بلد نبودند و از روی تحقیق ها اسممون رو نوشته بودند !!!!!!!!!!!
    خدا رو شکر روزی که امتحان اول رو داشتیم دیدیم اسممون جزو
    حذف شدگان توی درس این استاد نیست ! وقتی این طوری دیدم
    رفتم پیش رئیس گروه و گفتم مشکلمون حل شده و ازشون تشکر
    کردم و گفتم بی زحمت نامه رو پاره کنید ...............................
    تا اینکه روز امتحان این استاد رسید و قتی امتحان تموم شد ایشون
    داشتند میرفتند توی اتاقشون و یه گله دانشجو هم پشتش بود که
    میگفتند استاد بعضی سوالها سخت بود و این جور حرفها ..........
    از شانس بد ، ما هم وایساده بودیم توی سالن هیئت علمی که
    یهو ایشون چشمش که به ما خورد گفت هر کی تحقیقش رو
    نیاورده باشه برگش تصحیح نمیشه ! حتی تا اون روز هم بچه ها
    داشتند به استاد تحقیق هاشون رو میدادند و این حضرت استاد هم با
    لبخند ازشون میگرفتند !!! اما من و دوستم ندادیم مقاله هامون رو
    گفتیم نمیدیم ببینیم چی کار میکنه ( البته یه مقداری هم ترسیدیم
    گفتیم دوباره بدیم حال عصب یهو میگیره و برگه های امتحانی رو پاره
    میکنه ) حالا فردا معلوم میشه !!!
    پ.ن. استاد اگه لج کرده باشه ما موندیم این ترم چه شکلی بریم
    سر کلاسش ؟!
    پ.ن. من تا حد نمره 25 براش نوشتم ببینیم حالا چند میشیم ؟

    پ.ن. ای کاش آدمها کودکی وجودشون رو یه موقع هایی کنترل کنند



  • نویسنده: یاغی(جمعه 86/11/19 ساعت 5:56 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   چوب معلم گل است !!!!
  •                 این ترم هم باز دوباره با استادی اجبارا کلاس داریم که 2 سال اعصاب
               من یکی رو بد خورد کرده ! همین ترمی که تموم شد هم من با ایشون
    کلاس داشتم و دوباره حال من و یکی از دوستان توی اکیپمون رو بد گرفت
    بله داستان این طوریه که :
    این استاد سر بعضی از کلاس هاشون مراسم با شکوه حضور و غیاب رو
    ندارند (خصوصا کلاس هایی که بعدش دوباره کلاس دارند رو ، حضور و غیاب
    انجام نمیدهند ! ) ما هم که میدیدم بودن و نبودن سر کلاس فایده ای نداره
    دودر میکردیم البته اگه 3 بار نمیومدیم اما 1 بار که میومدیم بشینیم برای اینکه
    چهره ها رو بشناسه ! خلاصه این روند ادامه داشت تا آخر ترم ، ایشون هر
    ترمی یک مشت تحقیق واسه دانشجو ها میاره ، این ترم هم تحقیقی که داده
    بود ترجمه مقاله هایی بود که مرتبط با درس بود و بعد هم کنفرانس سر کلاس
    ما هم خواستیم زرنگی کنیم گفتیم میریم یه روز توی اتاقشو ترجمه ها رو میدیم
    که نه کنفرانس بدیم و نه اگه مقاله ها چرت و پرت بود سر کلاس لو نریم !!!!!
    جونم واسه تون بگه که 1 هفته دیگه مونده بود که ترم تموم بشه که من و
    دوستم که میدونستیم این حضرت استاد سشنبه ها صبح زود می آیند
    دانشکده ، تحقیق هامون رو دستمون گرفتیم و فکر کنم ساعت 7 بود ، رفتیم
    دم اتقشو در زدیم ، تا من گفتم سلام استاد صبح تون بخیر و تحقیق ام رو
    بهش دادم ، یهو انگار جن دیده باشه ، شروع به داد و بیداد کرد که تو چند
    جلسه است نیومدی سر کلاس 8 جلسه است 10 جلسه است و خلاصه
    گفتش برو بیرون تو حذفی حالا دوست من هم بغل من وایساده دریغ از یه
    جمله حرف ! هیچی ما اومدیم بیرون و دپرس حالا تا شب هم کلاس داریم
    دوستم گفت بیا یه بار دیگه بریم توی اتاقش من بهش گفتم این استاده
    وقتی اعصبانی میشه هر کاری ازش بعیده ها اما قبول نکرد و من رو خام
    کرد و هیچی دوباره رفتیم دم اتاقش ، در اتاق نیمه باز بود گفتم استاد وقت
    دارید با حال عصب گفت نه ،ولی من هم زدم به سیم آخر و رفتم توی اتاقش
    گفتم استاد شما که اصلا حضور و غیاب نکردید ، چطور که من جزو حذفیات
    هستم و خیلی از بچه ها مثل من بودند حذف نیستند ؟ گفت زیاد دلت نسوزه
    دارم اونها رو هم حذف میکنم ، گفتم استاد اصلا هیچ کس رو حذف نکنید و
    فقط من رو حذف کنید مشکل من که این نیست ! من میگم شما حضور و غیاب
    نکردید چطور میگید من حذفم ؟ یهو دیدم استاد داغ کرد و به من گفت برو بچه
    انقدر پرو بازی در نیار برو بیرون من هم در کمال آرامش گفتم ممنون استاد ،
    لطف کردید که دوباره گفت برو انقدر پرو بازی در نیار ! من و دوستم اومدیم
    بیرون و به دوستم گفتم تو چرا هیچی نگفتی ؟ طبق معمول من دوباره گوشت
    قربونی شدم اما دوستم میگفت من اسم حذفیاتی که نوشته بودو دیدم اسم
    ما 2 تا نبود . 2 یا3 ساعت بعد یکی دیگه از بچه های اکیپ گفت تحقیق هاتون رو
    بدید به من زیر تحقیقم میزارم و بهش میدم ........... که ای کاش این کار رو نکرده
    بودیم ..................................
    پ.ن. دیدم طولانی شد گفتم ادامه اش رو توی پست بعدی بنویسم



  • نویسنده: یاغی(چهارشنبه 86/11/17 ساعت 11:44 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

  •   یه نفس راحت
  • دیگه دیروز امتحاناتمون تموم شد البته قرار بود زودتر تموم بشه که
    دیگه همه مستحضرید که چرا نشد که بشه !!!
    خواستیم عقده این چند روز توی خونه نشستن و درس خوندن رو
    یه جوری حلش کنیم ! خلاصه تصمیم گرفتیم با بچه های اکیپمون
    بعد از امتحان بریم تفریح ( البته از نوع سالمش ها ) . امتحان رو که
    دادیم با اندکی الافی در محیط واقعا علمی دانشکده !!! رفتیم اول
    امامزاده صالح بخاطر زیارت و خواهش و التماس برای نیفتادن ؟!
    بعد از زیارت رفتیم یه ناهار توپ زدیم و بعدش هم رفتیم سینما که
    از شانس ما هم دیروز شنبه بود و بلیط نیم بها ، اینه دیگه ! اسم
    فیلم رو نمیگم ولی فیلم بدی نبود البته هنوز سینما رو به سرحالی
    اکران فیلم اخراجی ها ندیدم ؟ در باره ی فیلم های فجر هم توضیحی
    نوشته بود که فقط داغ دل ما رو از نیافتن این بلیط تازه کرد ؟!
    پ.ن. امتحان آخر خوب بود اما استادش از قبل از امتحان بدجوری
    حال من و یکی از بچه های اکیپ رو گرفت دیروز هم بعد از امتحان
    بعد حالگیری کرد ، خوشی خوب دادن امتحانو رو ازمون گرفت ، اصلا
    من نمیدونم چرا 2 سال ما با این استاده کلاهمون رفته توی هم
    هر ترم یه بساطی واسه ما راه میندازه ! همین استاده است که
    توی پست آش نخورده دهن سوخته از شون نوشتم ، حالا توی
    پست بعدی ماجرای این ترم و با این استاد مینویسم !!!!!!!!!
    پ.ن. یه شعار هم برای پارسی بلاگ ساختم که به بعضی بچه ها
    گفته ام اما این دفعه هم بهش مهلت میدم اما اگه دفعه بعد دوباره
    اینطوری خراب شد توی وبلاگم براش مینویسم، یعنی چی هر روز هر
    روز این سایت خرابه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟


  • نویسنده: یاغی(یکشنبه 86/11/14 ساعت 7:28 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

    <   <<   6   7   8   9   10   >>   >

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • یک بوم و دو هوا
    اشک ها و لبخند ها
    آثار دموکراسی و دیکتاتوری حتی در بازی فوتبال !!!
    یه کلوم حرف حساب
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 417404
    بازدید امروز : 22
    بازدید دیروز : 31
  •   مطالب بایگانی شده

  • از افسانه تا واقعیت
    تابستان 1388
    پاییز 1388

  •   درباره من

  • از افسانه تا واقعیت - یاغی
    یاغی
    منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

  •   لوگوی وبلاگ من

  • از افسانه تا واقعیت - یاغی

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • رند
    حاج حشمت
    خط بارون
    نم نم بارون...
    راهنما
    کویر سبز
    نون والقلم
    ضحی
    مجله خبری متین نیوز
    طالب یار
    مسافر
    فرزند شهید
    نوشته های خط خطی...!!!
    کوثر
    وصله
    بوی باران ( حسرت سابق )
    از زندگی
    روزنوشته های من

    آدم ساده
    سپهران
    مریم
    بیدل

  •  لوگوی دوستان من























  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی