سفارش تبلیغ
صبا ویژن
از افسانه تا واقعیت - یاغی
  •   از قصر با شکوه تا خیابان های دلگیر !!!
  • دیشب یهو هوس کردیم بریم شاه عبدالعظیم
    خیلی با صفا بود ، خصوص که حیاط حرم را تازه شسته بودند و یک لحظه
    من برد شاه چراغ         واقعا قصر با شکوهی است این حرم
    آینه کاری ، لوسترهای بزرگ ، سقف های بلند ..... خلاصه بعد از زیارت
    نه چندان طولانی ، به دلیل اینکه شب به نیمه رسیده بود و می خواستند
    در های حرم را ببندند ، از حرم خارج شدیم .
    اکثر مغازه های بازار نیز بسته شده بود . مردی که موقع آمدنمان در کنجی
    نشسته بود و نی می زد ، دیگه نبود و چقدر غریب نی میزد انگار نه انگار
    که شب تولد بود و شب اول ماه رجب ! اما یه پسرک فال فروشی بود که
    اصرار به خرید فال می کرد ما هم اندازه نفراتمون ازش فال خریدیم یه موقع
    آدم دوست داره سر خودشو گول بماله !!!! اما وقتی سوار ماشین شدیم که
    بریم ، دور میدان روبرو حرم که تقریبا مثل یه پارک کوچیکه یک عالمه کارتن
    خواب دیدم که فارغ از هر چیزی حتی گربه ای که کنارشون راه می رفت
    خوابیده بودند ! البته تک توک مسافرانی که برای تعطیلات به تهران آمده
    بودند نیز بساط کمپشون را پهن کرده بودند ! .....


  • نویسنده: یاغی(دوشنبه 86/4/25 ساعت 4:42 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   سخن تکراری تکراری
  • امروز برای بیماری مامان خانم رفته بودیم بیمارستان
    خدا هیچ بنده ای را به اونجا حواله نکنه !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    شلوغ شلوغ بود . دکترها با تاخیر تشریفشون را
    می آوردند ، که مزید علت شلوغی شده بود . پرسنل
    جیغ جیغو   و خلاصه خیلی چیزهایی که همه می دونن
    اما حرف من این که ، اینقدر این روزها از دولت الکترونیک
    صحبت می کنند ، چرا ؟؟؟؟ داخل بیمارستان ها این
    دولت الکترونیک به اجرا در نمی آید مثلا بیماران یک روز
    قبل  از طریق سایت بیمارستان ، پزشک دلخواه شان را که
     مربوط به بیماری شان است را ( البته اسم پزشکان را همراه با  
    نوع تخصص شان بنویسند ) انتخاب کنند بعد اگه مثلا 20 تا بیمار را      پزشک میبیند از 20 نفر که ثبت نامها بیشتر شدند ، سپس
    ما بقی ثبت نام ها ارور بدند وبه همین ترتیب !!!!!!!!!
    البته خیلی فضایی فکر کردم ، خوب آرزو بر جوانان ......
    حالا اگر این کار نشد داره ، در این مرز پر گهر !!!!!!
    مددکار پزشکی تربیت کنند ( مددکار پزشکی مثل مددکار
    اجتماعی می ماند با این تفاوت که حوزه کارش در جامعه
    مینیاتوری بیمارستان است ، ورابطه بیمار با بیمارستان و
    پزشک را تسهیل میکند) به این ترتیب هم کار آفرینی کردیم
    وهم مرد پیر با عصا وپیرزنی که نمی دونه چادرش را بگیرد
    یا عصایش را ، از این پله ها بالا نمی رند ( قربونش برم جلو
    در آسانسور ها هم نمی دونم چرا جدیدا صندلی می گذارند)
    و پایگاه اجتماعی افراد متزلزل نمی شود و افراد خودشان را
    منفعل نمی بینند و خیلی چیزهای دیگری که مجال سخنشان
    را نمیبینم ؟؟؟!!! فقط یک چیز را به خاطر دارم ، که هر چه
    افراد یک جامعه رضایت زندگی بیشتری داشته باشند ،
    آن حکومت پابرجاتر است !



  • نویسنده: یاغی(یکشنبه 86/4/24 ساعت 5:56 عصر)

  • نظرات دیگران ( )

  •   معرفی
  • بلاخره تونستن از وبلاگ قدیمی ام دل بکنم یک
    وبلاگ جدید    درست کنم به اسم یاغی
    و یکی از دستاوردهای یاغی بودن بی نشون
    بودن ! برای همین من لینک دوستانم را اینجا
    نمی گذارم و هر کسی به وبلاگم سر زد اسمشو
    در لینک دوستان می گذارم ، به این ترتیب اگه
    خوش شانس باشم دوستان مجازی زیادی
    پیدا می کنم !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

  • نویسنده: یاغی(شنبه 86/4/23 ساعت 11:28 صبح)

  • نظرات دیگران ( )

    <   <<   21   22      

  •   لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • یک بوم و دو هوا
    اشک ها و لبخند ها
    آثار دموکراسی و دیکتاتوری حتی در بازی فوتبال !!!
    یه کلوم حرف حساب
    [عناوین آرشیوشده]
  •    RSS 

  •   خانه

  •   شناسنامه

  •   پست الکترونیک

  •  پارسی بلاگ



  • کل بازدید : 417469
    بازدید امروز : 31
    بازدید دیروز : 56
  •   مطالب بایگانی شده

  • از افسانه تا واقعیت
    تابستان 1388
    پاییز 1388

  •   درباره من

  • از افسانه تا واقعیت - یاغی
    یاغی
    منم من ، میهمان هر شبت ، لولی وش مغموم منم من ، سنگ تیپا خورده رنجور منم دشنام پست آفرینش ، نغمه ناجور نه از رومم ، نه از زنگم ، همان بیرنگ بیرنگم

  •   لوگوی وبلاگ من

  • از افسانه تا واقعیت - یاغی

  •   اشتراک در خبرنامه
  •  


  •  لینک دوستان من

  • رند
    حاج حشمت
    خط بارون
    نم نم بارون...
    راهنما
    کویر سبز
    نون والقلم
    ضحی
    مجله خبری متین نیوز
    طالب یار
    مسافر
    فرزند شهید
    نوشته های خط خطی...!!!
    کوثر
    وصله
    بوی باران ( حسرت سابق )
    از زندگی
    روزنوشته های من

    آدم ساده
    سپهران
    مریم
    بیدل

  •  لوگوی دوستان من























  •   اوقات شرعی
  • اوقات شرعی